انسان در طول تاریخ اسیر کلام شدو با یک کلام عاشق شد و با یک کلام نامحرم وحرام شد چه رازی در این کلام نهفته است شوق ها را نکشد.معلم می توتند با کلام خود دانش آموز را دانشمند کندو یا می تواند با زهر کلام خود او را بکشد.معلم می تواند اضطراب زدا باشد.دانش آموز با دیدن معلم احساس شادی کند و ترس او بریزد.
هیچ می دانستید وقتی معلم وارد کلاس می شود و حرف می زند موسیقی کلام او چقدر در دانش آموز اثر می گذارد و باعث می شود دانش آموز آن روز درس را یاد بگیرد.کلام معلم در آغاز، مهارت آغازین او را نشان می دهد.برای اینکه بتوانید کلاس را در اختیار بگیریدباید بین شما و دانش آموزان رابطه ی عاطفی وجود داشته باشد.معلم باید سواد عاطفی داشته باشد تفاوت ها را تحمل کند.اگر معلم بتواند کلام را بشکند بار معنایی و موسیقی کلام را حفظ کند آن وقت همین موسیقی کلام اول قلبها را تسخیر می کند و سپس ذهن ها را تغییر می دهد.بعضی از معلم ها با کلام انگیزه ها را می کشند.کلام مانند بمب است.اگربمب منفجر شود جسم را از بین می برد ولی کلام ذهن را منفجر می کند.کلام تضمین کننده ی امنیت ذهن است.معلم با کلام خود ذهن دانش آموز را آرام می کند و به آن امنیت می بخشد.عامل دیگر موسیقی کلام حالاتی است که به چهره ات می گیری. ما چرا از مرده می ترسیم چون حالت چهره اش یکنواخت است.معلمی که حالت چهره اش یکنواخت است مانند مرده ترس آور است.حال سؤال اینجاست که بچه ها چگونه بدانند که معلم آنها را دوست دارد؟
می دانید بچه ها با همه کوچکیشان با نگاه می توانند دوست داشتن را تشخیص دهند.هیچ می دانید محرومیت از نگاه مرگ یادگیری است.مرگ یادگیری بچه در این است که در جمع باشد ولی احساس تنهایی کند و دلش بخواهد از کلاس فرار کند پس با نگاه خود بچه ها را به سوی یادگیری بیاورید.بچه هایی که به کلاس ما می آیندجنسیت آنها مهم نیست،اقلیت یا اکثریت آنها هم مهم نیست،فقیر یا ثروت مند بودن آنها نیز مهم نیست ما با ذهن آنها سرو کار داریم حتی اگر معلول باشد.معلم باید به بچه ها آرامش بدهد.حال از خود بپرسید شما هم می توانید دانش آموزان را آرام کنید و آنها به وسیله شما و با دیدن شما آرامش یابند؟
دانش آموز هر کاری می کند تا توجه معلم را به خود جلب کند با درس خواندن یا نخواندن،با آواز خواندن،با شلوغ کردن یا هر کار دیگر،وقتی نتوانست توجه معلم را به خود جلب کند آن وقت دیگر از درس زده می شود و ذوق نشستن در کلاس را ندارد.معلم باید به هیچ وجه اجازه ندهد تا دانش آموز از او بترسد.اما سخنی از این مهم تر از این بچه هارا تنبیه کن ولی قلبش را نشکن چون آن وقت است که می شکند و هیچ وقت نمی توان به آن وصله زد.انسان تنها کریستالی است که بی صدا می شکند تو هیچ انسانی را بی صدا نشکن و همیشه دعا کن که خدایا اگر می میرانی جسم را بمیران ولی قلب را هیچ وقت نمیران.
معلم ها!ما مسئول رفتار دانش آموزان هستیم!اولین کاری که می کنیم برای اینکه رفتار دانش آموزان رشد شایسته ای داشته باشد باید شرایط فراهم باشد و عوامل آن فقر زدایی از شادی است اگر در کلاس شما فقر شادی وجود داشته باشد یادگیری اتفاق نمی افتد.از یک گیاه مثال بزنیم با شادی می توان گیاه را زودتر از موقع مقرر رشد داد این را دانشمندان گفته اند پس با داشتن یک کلاس شاد توان یادگیری دانش اموزان را متحول کنید.
نظرات شما عزیزان: